توریا

من تورو ذره ذره جمع کردم
حق نداری خروار خروار بری

........1........
عطرتنت روی پیراهنم مانده…
امروز بوییدمش عمیق عمیق!
وباهرنفس بغضم راسنگینتر
کردم!
ویادآوردم ک دیگرنیست
سهم دیگریست…
وغمش سهم من!
........2........
اینگونه که تو میروی،،،
خدا هم دست تکان میدهد !
من بی خود دل خوش کرده ام به این کاسه آب
........3........

آنگــــــاه کهـ مــــی رویــــ…
مـــن هـــم ایســــتاده امـ…
بر بلنــــدای تــــابوتـــــــــــ…
و اذان مـــــرگ تلـــــاوتـــــ…

مــــــــــــــی کنــــــــمــــــ…
∴ الله اکـــ…ــــبر ∴

——

–

........4........

#حَرفی نیسـﭞ…!

فَقَــط #مینِویسَـҐ…!

رَفـﭞ…

........5........

چـــــــمدانـتـــــــــــــــــ را مـــــــیبندیــــــ
مـــــرگــــــــــــــــــــ اسلــــحهـــــ

روی شــقیــــــــــــــــقه امـ

گذاشـته اســــتــــــ

........6........

بی خداحافظی رفت…

شایدخوب می دانست بدون اوباخداهم کنارنمی آیم!!!!

........7........

آهای کافــــــــــــــــه چی !

دستور بده سیگار بیآوردند ؛ مشروب و پاسور هم …

و مردان هَرزه را دور ِ میز من جمع کن !

شایَد غیرتی شُد و برگشـــــــــــــــــــــ ـت .

........8........
خوشا روزی که باهم می نشستیم
قلم در دست و کاغذ می نوشتیم
قلم بشکست
کاغذ بر هوا گشت
مگر خط جدایی می نوشتیم؟
........9........

می روی که خوشبخت شوی

و من

حال کودکی را دارم

که نخ بادبادکش پاره شده

مانده …

برای اوج گرفتنش ذوق کند

یا برای از دست دادنش گریه!

........10........
  او رفت
و این خود
شعر بلندی است
........11........
دلم شور می زنه
می ترسم صبح که از خواب بیدار شدم
از قاب عکست هم رفته باشی
از تو بعید نیست
........12........
می روم اما چمدانم را نمی برم
سنگین است روزهایی که بی تو زندگی کرده ام
........13........
باهام بودی ولی همیشه میدونستم موندنی نبودی
ترس از نبودنت همه ی لحظه های قشنگ بودنت رو برام نابود میکرد
من با بودت نابود بودم چه برسه به نبودت
........14........
ساعت را متوقف کرده ام…
بی تو بودن که شمارش نمیخواهد
........15........
نفس راحت بکش
نیستم که مانع نفس کشیدنت بشم
........16........
تنها تو ترکم نکردی
پس از رفتنت گویی زندگی هم با من لج کرده
قصد رفتن دارد
........17........
به زمین بگویید برعکس بچرخد
میخواهم برگردم
به روزهایی که او عاشقم بود
........18........
امروز جلوی اینه سه تار موی سفید رو سرم پیدا کردم
اولی اینجا
دومی اینجا
وسومی همان جایی که یک روز دستت را فشار دادی
گفتی من عاشقتم اینو تومغزت فرو کن
........19........
بعد از تو رفتم تا شمال و گریه سر دادم
تاریخ تاسیس خزر یک روز بعد از فراق توست
........20........
با عطر تو
در یک اتاق
تنها مانده ام
این عذاب را
نمی توانی تصور کنی
........21........
شبیه کسی که از یک ادرس تنها پلاکش را میداند
در ازدحام ادمها و خیابان ها
به دنبال دستانت میگردم
........22........
چه فرقی دارد شهر ما خانه ی ما باشد یا نباشد؟
وقتی تو نه در شهر ما هستی و نه در خانه
........23........
چرا برنمیگردد؟
تادوباره باهم
بخندیم
گریه کنیم
و تو مرا مسخره منی
ودر آخرهم به هم بگوییم
که دوست داریم هم را
........24........
موهایم خیس است اما
تو نیستی که
پریشانشان کنم
........25........