تو اگر ناز کنی ناز کشیدن بلدم
ناز از چشم پر از عشوه خریدن بلدم !
قفس خسـته دلی های من عاشق را
باز کن تا که ببینی که پریدن بلدم
لب تو باغ انار است به شوق آوردم !
میوهٔ عشق ز لبخند تو چیدن بلدم
خنده کن تا بشوی سوژهٔ نقاشی من .
تو اگر ناز کنی ناز کشیدن بلدم
ناز از چشم پر از عشوه خریدن بلدم !
قفس خسـته دلی های من عاشق را
باز کن تا که ببینی که پریدن بلدم
لب تو باغ انار است به شوق آوردم !
میوهٔ عشق ز لبخند تو چیدن بلدم
خنده کن تا بشوی سوژهٔ نقاشی من .
پلک بر هم نزن
می ترسم
برق نگاهت
شب تیره را روز کند
آفتاب را شرمنده نماید
مرا عاشق تر
........1........
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست…
با نگاه “تـــــــــــو”
گره از همه چیز باز میشود
حتی از دل گره خورده من
........2........
میشود در همین لحظه از راه برسی
و جوری مرا در آغوش بگیری
که حتی عقربه ها هم جرأت نکنند از این لحظه عبور کنند؟
........1........
در تاریکی ۳ شمع روشن کردم
یکی برای دیدنت یکی برای بودنت یکی برای بوسیدنت
هر سه را خاموش کردم برای در آغوش گرفتنت
........2........
تمام ماجرای من…..
سه واژه شد برای تو….
سه واژه ی جدا جدا…..
من و….
شب و….
هوای تو….
........1........
بــــا آن همــــــه دلــــــــدادهـ
دلــــــش بستــــــه ے مـــــــــا شــــــد !
اِے مــــن بــهـ فــــــــداے دلِ دیوانـــــــه پسندش … ♥
........2........
خندوانه دیده ام! اما نیامد خنده ام! با نبودن های تو... یک رامبد پیرم عزیز!!
........1........
زندگی را دوست دارم چون با یادش سپری میشود…
خواب و رویا را دوست دارم چون با بودن او شیرین میشود…
مهربانی را دوست دارم چون او اینگونه است…
این جملات را دوست دارم چون به یاد او می افتم…
او تنها رویای من است…
........2........
درست وســـــط پیشــــانـــی ات
می شـــود قبلـــــه گــاه لبـهــای مــــــن
بـــــــوسه هــایـــــم را همان جــا حوالـــــه می کنـــــم
.............1...............
من بـــهـــــــــــانه می گیرم و
تــــــــــــــو
دهانـــــم را
با یک بــــــــــوســــــه ببند…
.............2..............
در ادامه